قال رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم: فاطمة نُورُ عَینِی.
1 فاطمه علیهاالسّلام نور دیدگان من است.
چون دیدگان انسان اگر نور نداشته باشند هیچ چیزی را نمی تواند ببیند و
فاطمه علیهاالسّلام و نور دیده ی رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم است،
دیده ی رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم که عین الله هستند
اگر رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم عین الله هستند و
فاطمه علیهاالسّلام نور عین رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم هستند
پس نور چشم خدا هم هستند فاطمه زهرا سلام الله علیها.
(بخشی از سخنان استاد مهدی طیّب، پیرامون مقام و منزلت حضرت زهرا سلام الله علیها)
....................................................
1. مجلسی، بحارالانوار، ج 43، ص 24.
مرد صالحی زن عفیفه ای داشت، روزی با هم مشغول
صحبت بودند که زن به شوهر خود رو کرد و گفت:
آیا می دانی من چقدر با عفّت و پاک دامن هستم و
هیچ کس نمی تواند با چشم خیانت به من نگاه کند؟
شوهر گفت: عفّت تو از عفّت من است؛
چون من عفیف هستم تو هم عفیف هستی.
زن حرف شوهر را قبول نکرد و گفت: پاک دامنی از خود من است
، اگر زن عفیف نباشد شوهر به هیچ وجه نمی تواند جلوی او را بگیرد.
مرد گفت: امتحان می کنیم، آن گاه به زن خود گفت:
داخل کوچه و بازار برو، خواهی دید کسی متوجّه تو نمی شود.
زن وارد کوچه و بازار شد؛ ولی هیچ کس به او تعرّضی نکرد.
وقتی به خانه برگشت داستان را برای شوهرش تعریف کرد.
مرد گفت: فردا هم با همان وضع به کوچه و بازار برو و
تا شب قدم بزن تا گفته ی من برایت ثابت شود.
زن هم قبول کرد و فردای ان شب، ساعت ها در کوچه و بازار قدم زد،
باز کسی متوجّه او نشد و به او تعرّضی نکرد.
وقتی می خواست به سوی خانه بیاید جوانی چادر او را گرفت و
فوراً رها کرد و استغفار نمود.
زن به خانه آمد و داستان را تعریف کرد.
وقتی شوهر چنین شنید صدایش به «الله اکبر» بلند شد.
زن علّت تکبیر گفتن او را پرسید.
جوان گفت: وقتی جوان بودم زن زیبا و خوش صورتی را دیدم،
بی اختیار چادر او را گرفتم؛
امّا فوراً متنبّه شدم و چادر او را رها کردم و از کار خود
پشیمان شدم و از خداوند طلب آمرزش کردم؛
امّا امروز به جزای عمل خود رسیدم.
زن گفت: حال فهمیدم که
عفّت و پاک دامنی زن از عفاف و پاک دامنی مرد است؛
همان مقدار که شوهر به ناموس دیگران خیانت کند
به ناموسش خیانت می کنند.1
.................................................................................................................
1. لئالی الاخبار، ج 5، ص 199.
منبع: زلال عفّت، پژوهشی پیرامون عفّت از نگاه معارف دینی، رضا اخروی، صص 17 و 18.
مبادا روی لاله ها پاگذاریم....
ما به شهدا مدیونیم دیگه! مگه نه؟!
«اللّهمّ افتَح لي ابوابَ رَحمَتِكَ و اَبوابَ خَزائِـنِكَ، وَ بِفَضلِكَ وَ كَرَمِكَ يا اَرحَمَ الرّاحمین
«سُبحانَ المُفَرِّجِ عَن كُلِّ مَحزونٍ،
سُبحانَ المُخَلِّصِ عَن كُلِّ مَسجُون،
سُبحانَ المُنَفِّسِعَن كُلِّ مَديون،
سُبحانَ العالِمِ عَن كُلِّ مَكنُونٍ
سُبحانَ مَن جَعَلَ خَزائِـنُهُ بَينَ الكافِ و
النُّونِ،
سُبحانَ مَن إذا اَرادَ شَيئاً أن يقُولَ لَهُ كُن فَيكُون
سُبحانَ الَّذي بِيدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ
شَئ وَ اليه تُرجَعُونَ»
روزها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت،
فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند
و خدا هر بار به فرشتگان اين گونه ميگفت:
ميآيد، من تنها گوشي هستم كه غصههايش
را ميشنود و يگانه قلبيام كه دردهايش را در خود نگه ميدارد
و سر انجام گنجشك روي شاخهاي از درخت دنيا نشست.
فرشتگان چشم به لبهايش دوختند، گنجشك
هيچ نگفت و خدا لب به سخن گشود:
"با من بگو از آنچه سنگيني سينه توست".
گنجشك گفت: لانه كوچكي داشتم،
آرامگاه خستگيهايم بود و سرپناه بي كسيام.
تو همان را هم از من گرفتي.
اين توفان بي موقع چه بود؟ چه ميخواستي
از لانه محقرم كجاي دنيا را گرفته بود؟
و سنگيني بغضي راه بر كلامش بست
. سكوتي در عرش طنين انداز شد.
فرشتگان همه سر به زير انداختند.
خدا گفت: ماري در راه لانه ات بود. خواب بودي. باد را گفتم ت
ا لانهات را واژگون كند. آنگاه تو از كمين مار پر گشودي.
گنجشك خيره در خدايي خدا مانده بود. خدا گفت:
و چه بسيار بلاها كه به واسطه محبتم
از تو دور كردم و تو ندانسته به دشمنيام بر خاستي.
اشك در ديدگان گنجشك نشسته بود. ناگاه چيزي در درونش فرو ريخت.
هاي هاي گريههايش ملكوت خدا را پر كرد.
خدا
پلک را داد
برای بستن چشم
در گناه و ما
خرجش کردیم
برایچشمک زدن
بر گناه...
...................................
بیایید تا از امروز بیشتر مواظب نگاهمان باشیم.
بیایید از امروز خود را برای ظهور آماده تر کنبم.
بیایید وقتی نامحرم بد حجابی در خیابان دیدیم بگوییم:
نگاه نمیکنم به خاطر آقا(عج) قربة الی الله
منبع:منتظران ظهور
اسلام لباس و پوشش را به عنوان موهبتی الهی برمی شمارد
استاد شهید علامه مرتضی مطهری
در کتاب فلسفه حجاب ضمن تشریح فلسفه این امر واجب الهی می نویسد:
«وظیفه پوشش که اسلام برای زنان مقرر کرده است،
به این معنی نیست که آنها از
خانه بیرون نروند، زندانی کردن و حبس زن در اسلام، مطرح نیست،
بلکه بدین معناست
که زن در معاشرت خود با مردان بیگانه، موی سر و اندام خود را بپوشاند و به جلوهگری
و خودنمایی نپردازد.»
دین اسلام با در نظر گرفتن چهارچوبی متعادل و با آزادی زنان در تمامی عرصه های
زندگی امر حجاب را واجب شمرده و با توجه به فلسفه واقعی آن بدون ایجاد هیچ گونه
محدودیتی زن را از قرار گرفتن در معرض خطرات ظاهری و باطنی محفوظ می دارد
لطفا از ادامه مطلب دیدن فرمایید....
مــن یـکــــ دخـتــر چــادریـــم .
شاد و پرنشاط ، سرزنده و پرکار...
قرآن و نهج البلاغه اگر میخوانم ، رمان و حافظ هم میخوانم.
عاشق پهلوانی های حضرت حیدر اگر هستم ، یک عالمه شعر
حماسی از شاهنامه هم حفظم.
پای سجاده ام گریه اگر میکنم ، خنده هایم بین دوستانم هم
تماشایی است !
من یک عالمه دوست و رفیق دارم.
تابستان ها اگر اردوی جهادی میرویم ، اردوهای تفریحی ام
نیز هرهفته پا برجاست ...
ما اگر سخنرانی
میرویم ، پارک رفتنمان هم سرجایش است ...
مسجد اگر پاتوق ماست ، باغ و بوستان پاتوق بعدی ماست ...
برای نماز صبح قرار مسجد اگر میگذاریم ، هنوز خورشید نزده
از مسجدتا خانه پیاده قدم میزنیم.
دعای عهدمان را اگر میخوانیم ، همانجا سفره باز میکنیم و
با خنده وشادی صبحانه مان میشود غذا با طعم دعا !
ما اگر چادر سر میکنیم ، نقاش هم هستیم ، خطمان هم
خوب است حرفهای دخترانه مان سرجایش ، شوخی های
دوستانه مان را هم میکنیم ، کوه هم میرویم ، عکس های
یادگاری ، فیلم های پر از خنده و شادی من قشنگ تر از دنیای
خودمان سراغ ندارم !
یازهرا
منبع:حجاب
اگر دو خط دو طرف عدد قرار بگیرند،عدد را مثبت می کنند.
حتی اگر منفی باشد
دو خط که اسمشان قدر مطلق است
چادر من قدر مطلق من است
چه خوب باشم و چه بد از من انسان خوب می سازد
یادم باشد قدر مطلق عدد را مثبت جلوه نمیدهد،
بلکه عدد را مثبت میکند.
هی خانوم به اصطلاح خوشکل،
هروقت تونستی بی آرایش از خونه بیایی بیرون،اون موقع حق داری مارو با خودت مقایسه کنی.
اخه ما به زیباییمون شک نداریم و کلا اعتماد ب نفس داریم،
ولی شما با چن کیلو آرایشیم روصورتتون به گرد پای ما هم نمی رسید.
ما ارزشمونو فهمیدیم و حفظش میکنیم،امیدوارم شمام یه روز ارزش خودتو بدونی
.
فقط امیدوارم اونروز دیر نشه....
باید بوسه زد بر نجابت قدم هایی که بر میداری....
چهره ی معصومت زیر نقاب چادر،
گنج وجودی پنهان کرده پشت چادرت...
نجابت صدایت،صلابت گام هایت،دل رحیمت...
رفتار زهرا گونه ات تماما،
بوی عطر"خدا "می دهد...
.: Weblog Themes By Pichak :.